
بازدید حجت الاسلام و المسلمین نجیمی از نمایشگاه هفته... "

آئین تودیع و معارفه رییس سازمان تبلیغات اسلامی ابرکوه... "

آئین تودیع و معارفه رییس سازمان تبلیغات اسلامی اشکذر... "

مراسم تودیع ومعارفه رابط فرهنگی مدارس علوم ومعارف... "

نشست مدیر کل اداره تبلیغات اسلامی استان یزد با کمیته... "
تلفن : 37253370-035
فاکس : 37252680-035
ایمیل : info@tebyanyazd.ir
|
|||
شیخ تارک الصلاة کسی می گفت : یکی از طلاب حوزه علمیه مشهد مشهور بود که تارک الصلاة است ، لذا در میان طلاب ، بسیار بسیار منفور شده بود ، بلکه منفوریت او از میان طلاب صفحه 188 تجاوز کرده بود و به دگران رسیده بود . همه از وی بد می گفتند و مورد اشمئزازعمومی قرار گرفته بود . بعد از چندین شبی در جایی با او میهمان بودیم ، پس از صرف شام به علتی میهمانان همان جا ماندند و خوابیدند و نتوانستند به خانه های خود بروند . هنگامی که چراغ خاموش شد و همگی به خواب رفتند ، من هنوز بیدار بودم و خوابم نبرده بود ، ناگهان صدای ریزش قطرات آب را شنیدم . سر از لحاف بیرون کرده تا ببینم از کجاست ، دیدم صدا از گوشه اتاق است . دقت کردم ، دیدم شیخ تارک الصلاة به وضو گرفتن مشغول است ، بسیار تعجب کردم ولی دم نزدم . شیخ وضو گرفت و به عبادت برخاست . تا صبح اشتغال به تهجد و عبادت داشت . در دل شب ، حال خوشی داشت . من عبادت او و حال او را بدون آن که خودش ملتفت شود ، می نگریستم . هنگامی که سپیده صبح زد ، شیخ اذانی بگفت و نماز صبح را به جا آورد و سپس بخوابید . نزدیک طلوع آفتاب بود که رفقا از خواب برخاستند و آماده برای خواندن نماز صبح گشتند . به یکدیگر می گفتند : شیخ را بیدار کنیم نماز بخواند . یکی فحشی به شیخ داد و گفت : ولش کنید . بالاخره شیخ را بیدار کردند . شیخ برخاست و گفت : می روم در مدرسه نماز می خوانم و از خانه بیرون شد ، در صورتی که چند دقیقه ای بیش تر به طلوع آفتاب نمانده بود و شیخ قبل از طلوع آفتاب به مدرسه نمی رسید و این نکته بر همه روشن بود . رفقا از شیخ به بد گویی مشغول شدند و از او ابراز انزجار می کردند . من به آنان چیزی نگفتم تا شیخ را ببینم . نزدیک ظهر ، شیخ را در صحن مطهر امام رضاعلیه السلام دیدم . به او گفتم : شیخ این چه بازی است ؟ ! چرا چنین می کنی ؟ ! گفت : مگر چه شده ؟ گفتم : من دیشب بیدار بودم و هر چه کردی دیدم . اشک از دیدگان شیخ جاری شد و دانست که سرش فاش شده است . اشاره ای به قبر مقدس امام هشتم علیه السلام کرد و مرا به آن حضرت سوگند داد که تا او زنده است ، داستانش را برای کسی ذکر نکنم . چیزی نگذشت که از دنیا رفت و مردمش همچنان او را تارک الصلاة می پنداشتند ! |
تاریخ ثبت: 1398/1/22 05:38:09 تعداد دفعات مشاهده 593 مرتبه بوده است. |